وب گیتاریست
- وب جاومروى است از شیخ علىّ بن عبد الصّمد كه نقل نموده از جدّ خود آن كه خبر داده به من ابو الحسن فقیه رحمه اللَّه كه حكایت كرد از براى ما سیّد و عالم ابو البركات علىّ بن حسین حسنى جوزى، كه خبر داده ما را شیخ ابو جعفر محمّد بن علىّ بن حسین بن موسى بن بابویه فقیه قمى قدّس اللَّه روحه، از حسن بن محمّد بن سعید كوفى كه حكایت نموده به ما فرات بن ابراهیم كه نقل نمود از براى ما جعفر بن محمّد بن بشرویه قطّان و او نقل نموده از محمّد بن ادریس بن سعید انصارى كه خبر دادند ما را داود بن رشید و ولید بن شجاع و آن هر دو روایت نمودند از عاصم و او از عبد اللَّه بن سلمان فارسى، از پدر خود سلمان كه فرمود: ده روز بعد از رحلت رسول خدا صلّى الله علیه و آله از خانه خود بیرون آمدم پس به خدمت حضرت علىّ بن ابى طالب علیه السّلام پسر عمّ رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله رسیدم. فرمودند كه: اى سلمان از ما دورى نمودهاى و به نزد ما نمىآیى؟ سلمان گفت: اى حبیب من یا ابا الحسن، از مثل شما شخصى چگونه دورى مىتوان نمود؟ بلكه حزن و اندوه من از براى رحلت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مرا مانع بود و نگذارده كه در این چند روز به خدمت رسم. پس امیر
المؤمنین علیه السّلام فرمودند كه: اى سلمان برو به منزل فاطمه علیها السّلام كه بسیار مشتاق دیدن تو است و اراده دارد كه تحفهاى به تو دهد از تحفهاى كه از بهشت از براى او آمده. پس من گفتم یا على: از براى فاطمه بعد از رحلت رسول خدا از بهشت تحفه نیز مىآید؟
حضرت فرمودند: بلى دیروز تحفهاى آمده. پس سلمان گفت: به سرعت بسیار شتافتم و به دولتخانه فاطمه دختر رسول خدا رسیدم، آن حضرت را دیدم نشسته و پارچه عبائى بر خود پیچیده كه اگر سر خود را مىپوشانید پایهاى مباركش باز بود و اگر پایهاى مباركش را مىپوشانید فرق مباركش ظاهر بود. پس چون نظر مباركش بر من افتاد سر و روى خود را پوشانیده فرمودند كه: اى سلمان بعد از فوت پدرم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از ما دورى اختیار نمودهاى؟ در جواب گفتم: حاشا كه من از شما دورى جویم اى حبیبه من! حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند: خوش بنشین و متوجّه باش سخنى را كه به تو مىگویم. بعد از آن فرمودند: دیروز در همین موضع نشسته و در خانه را بسته بودم و با خود در فكر بودم كه بعد از رسول خدا وحى الهى از ما قطع گشته و فرشتگان از منزل ما منصرف شدند و در این خیال بودم كه دیدم در خانه گشوده شد بدون آن كه شخصى او را بگشاید و سه نفر دختر داخل خانه شدند كه در حسن و جمال و نازكى بدن و تازگى صورت و خوش بوئى ایشان هیچ بینندهاى مثل ایشان را ندیده، چون ایشان را دیدم متوجّه گردیده مهربانى نمودم و گفتم قسم مىدهم شما را به پدرم كه بگوئید از اهل مدینهاید یا از اهل مكّه؟ گفتند: اى دختر محمّد رسول خدا ما نه از اهل مدینه و نه از اهل مكه و نه از اهل روى زمینیم بلكه كنیزانیم از اهل حور عین از دار السّلام بهشت و پروردگار عالمیان ما را به سوى تو اى دختر محمّد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرستاده است و ما بسیار مشتاق دیدار تو بودیم. پس پرسیدم از یكى از ایشان كه به گمانم بزرگتر بود، نام تو چیست؟ گفت: مقدوده گفتم از چه جهت نام تو را مقدوده گذاردند؟ گفت: از براى آن كه من از جهت مقداد بن اسود كندى مصاحب رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مخلوق شدهام. پس از دیگرى پرسیدم كه نام تو چیست؟ گفت: ذرّه. گفتم چرا نام تو را ذرّه گذاشتهاند و حال آن كه تو در نظر من بزرگى؟ گفت: از براى آن كه من جهت ابو ذر غفارى مصاحب رسول خدا صلّى الله علیه و آله مخلوق گردیدهام. پس از سیوم پرسیدم كه نام تو چیست؟ گفت: سلمى. گفتم: چرا تو را سلمى نام گذاردند؟
گفت: من از جهت سلمان فارسى خادم پدر تو رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله خلق شدهام. بعد از آن حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند كه: بیرون آوردند از براى من قدرى از رطب مانند خشكنانج بزرگ كه سفیدتر بود از برف و خوش بوتر بود از مشك أذفر. پس حضرت فاطمه علیها السّلام از آن رطب یك دانه به من دادند و فرمودند كه: امشب با این افطار نماى و فردا استخوان این رطب را بیاورد. پس آن رطب را گرفته از خانه آن حضرت بیرون آمدم و به هر شخص از اصحاب آن حضرت كه گذشتم، گفتند: اى سلمان مشك با خود دارى؟ مىگفتم: بلى. پس در وقت افطار به آن رطب افطار نمودم و استخوانى در آن نیافتم پس روز دیگر به خدمت حضرت رسیده عرض نمودم كه: دیشب به آن رطب افطار نمودم و آن رطب استخوان نداشت؟ فرمودند: او را چگونه استخوان باشد و حال آن كه آن رطب از درختى است كه خداى تعالى آن را در دار السّلام بهشت غرس نموده به سبب دعائى كه مرا پدر بزرگوارم تعلیم نموده و من هر صبح و شام مداومت به آن كلمات مىنمایم.
سلمان گفت كه: اى سیّده من به من این كلمات را تعلیم نماى. حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند كه: اگر مداومت نمائى به این كلمات خداى تعالى ترا از علّت تب نگاه مىدارد مادام كه در دار دنیا باشى. پس این حرز را تعلیم نمودند و آن این است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ فِی كِتابٍ مَسْطُورٍ. فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ .
پس سلمان گفت كه: من یاد گرفتم و قسم به خدا كه این حرز را به بیشتر از هزار كس از اهل مدینه و مكّه آموختم كه همگى آزار تب داشتند و به بركت خواندن این دعا جملگى شفا یافتند به اذن اللَّه تعالى.
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: حرز حضرت فاطمه علیها السلام دعا هاعلوم غریبه